وبلاگ :
کوچه باغ کهکشون
يادداشت :
يک داستان واقعي!
نظرات :
0
خصوصي ،
3
عمومي
نام:
ايميل:
سايت:
مشخصات شما ذخيره شود.
متن پيام :
حداکثر 2000 حرف
كد امنيتي:
اين پيام به صورت
خصوصي
ارسال شود.
+
شادي
سلام... من از خوابي که تعريف کردي سر در نياوردم!! مشکل از من است آيا :دي
پاسخ
سلام نه احتمالا از حال خراب من است! نگاه کن دختره خواب ميبينه رفته روستاشون سر مزار يه شهيدي خب؟ بعد از توي قبر صداي شهيد رو ميشنوه که بهش ميگه هفته پيش(يني همون موقع که اين رفيق ما رفته بود اونور) يه نفر رو بردن تو امامزاده جعفر(سلام) خاک کردن و اين پوتين و چفيه و استخوان مال اونه و اسمشو هم هيچجا ننوشتن. بعد دختره که اين خوابو ميبينه پاميشه مياد امامزاده جعفر ميبينه اين رفيق ما رو هفته پيش اينجا به خاک سپردن :) درست شد؟