لطفا بیاین با هم داستان خضر و موسی رو به یاد بیاریم! همون موقعی که: - هرکار میتونستیم کردیم اما هیچ رقمه حاجتمون برآورده نشده خودمونو بذاریم جای اونی که خضر کشتی شو سوراخ کرد! بیاین به یاد بیاریم... کمتر به مهربونترین، نسبت ناروا بدیم! من خود دلم از مهر تو لرزید ,وگرنه
- بد بیاری پشت بد بیاری! خدایا همون قبلی ها کم بود این دردو هم اضافه کردی!
- اصلا دیگه ناامید شدم دیگه دعا نمیکنم خدا که با من قهره!
- خدا بنده خوب زیاد داره به ما نگاه نمیکنه!
- اصلا خدایا چرا من؟!
...
یا اون پدر مادری که بچه شون رو کشت!
تیرم به خطا می رود اما به هدر,نه!
دل خون شده وصلم و لب های تو سرخ است
سرخ است ولی سرخ تر از خون جگر ,نه
با هرکه توانسته کنار آمده دنیا
با اهل هنر؟آری! با اهل نظر ؟نه!
بد خلقم و بد عهد زبانبازم و مغرور
پشت سر من حرف زیاد است مگر نه؟
یک بار به من قرعه عاشق شدن افتاد
یک بار دگر ,بار دگر, بار دگر .....نه!
--فاضل نظری--
Design By : Pichak |