سفارش تبلیغ
صبا ویژن

کوچه باغ کهکشون

باز اومد برگ خزون
پاییز اومد دوون دوون

تا رسید به شهر ما
وا شدن مدرسه ها

پیچیده تو کوچه ها
های و هوی بچه ها



نمیتونم هیچی بگم!
باورم نمیشه که دوباره پائیز شد و اول مهر و ...

من نمی‌خوام برم مدرسه :((((

+++

پادشاه عریون با جامه‌ی شعله‌ی زر و تار و پود باد...
با اون اسب یال‌افشان زردش...

+++

از شروع های تکراری بدم میاد
شروع های بی‌پایان

هیچ‌وقت نتونستم بفهمم که دفتردارها و ناظم‌ها و معلم‌های مدرسه چطور این موندن بی‌انتها رو تحمل میکنن!
دانش‌آموزا هر سال یه سطح جدید رو شروع می‌کنن اما اونا همیشه همونن که بودن!!!
خداااا...

+++

بچگی‌هام همیشه روزهای آخر شهریور وقتی باد های پائیزی می‌خوان پوست آدمو مثل برگ‌ها خشک کنن، با خودم فک می‌کردم حتما یه روزی می‌شینم یه کتاب می‌نویسم از زندگی‌نامه‌ی خودم و اسمش رو می‌ذارم "بادهای سرد پائیزی"

+++

برنامه‌ی "پائیزه"، اون زمونا کمی از غم و افسردگی پائیز رو کم می‌کرد.
یادش به خیر
حیف که هرچی گشتم نتونستم تصویر یا موسیقی شو پیدا کنم :(

+++

اعتراف می‌کنم که با این‌جور شعرا زیاد حال نمی‌کنم اما این‌یکی قشنگه!
>اینجا<

شعری از فرزاد حسنی درباه حجاب همسرش؛ آزاده نامداری


نوشته شده در شنبه 92/6/30ساعت 5:0 عصر توسط iran نظرات ( ) |

به جان عزیزت از این بازتر نمیشه!
هی میگه باز کنید... باز... بازتر...!

خدایا چی میشد دندون پزشک عزیزم وقتی دهنم تا آخر بازه و هیچ سلاحی ندارم جز پلک زدن، حرف دلم رو میفهمید!

من توی دلم و اون زیر لب ...

کلی هم سر ساکشن با هم دعوا داشتیم؛ "همه کار منو خراب میکنی اینو همینجا نگه دار!"
من طفلی! :( اصلا منو درک نمیکنه جای این ساکشنه همش زخم و زیل!!! خب میسوخت جاش! مرگ بر ساکشن!

565563_oeknwm8o.png

عوضش تا بخوای عاشق این آمپولای فلزی خوشگلم!!!

http://upload7.ir/images/47909178408606196598.jpg

هرچند وقتی میزنه چند ثانیه ای تپش قلب شدید میگیرم، اونجور که یونیت هم با من تکون میخوره!!! و دکتر کمی میره عقب و میگه "رنگ روت پرید!"

***

دلم می خواد یه رودخونه باشم
جاری بشم
توی پهنه ی وسیعی که عاشقشم
و توی سراسر مسیرم
گلهای وحشی سرخ در بیاد...
ذره های عشق من که به جا مونده


نوشته شده در چهارشنبه 92/6/13ساعت 7:7 عصر توسط iran نظرات ( ) |

Design By : Pichak