اگه دنبال یه کار خیلی عجیب غریبی...
شیخ را گفتند: «فلان کس بر روی آب میرود.»
گفت: «سهل است، بزغی و صعوه ای نیز برود».
گفتند :«فلان کس در هوا پرد.»
گفت:«مگسی و زغنهای میپرد.»
گفتند: «فلان کس در یک لحظه از شهری به شهری میشود.»
شیخ گفت:«شیطان نیز در یک نفس از مشرق به مغرب میشود. این چنین چیزها را بس قیمتی نیست. مرد آن بود که در میان خلق بنشیند و برخیزد و بخسبد و بخورد و در میان بازار در میان خلق ستد و داد کند و با خلق بیامیزد و یک لحظه، به دل، از خدای غافل نباشد.»
(اسرارالتوحید - ابوسعید ابوالخیر)
نوشته شده در شنبه 92/5/5ساعت
3:52 عصر توسط iran نظرات ( ) |
Design By : Pichak |