کوچه باغ کهکشون

به جان عزیزت از این بازتر نمیشه!
هی میگه باز کنید... باز... بازتر...!

خدایا چی میشد دندون پزشک عزیزم وقتی دهنم تا آخر بازه و هیچ سلاحی ندارم جز پلک زدن، حرف دلم رو میفهمید!

من توی دلم و اون زیر لب ...

کلی هم سر ساکشن با هم دعوا داشتیم؛ "همه کار منو خراب میکنی اینو همینجا نگه دار!"
من طفلی! :( اصلا منو درک نمیکنه جای این ساکشنه همش زخم و زیل!!! خب میسوخت جاش! مرگ بر ساکشن!

565563_oeknwm8o.png

عوضش تا بخوای عاشق این آمپولای فلزی خوشگلم!!!

http://upload7.ir/images/47909178408606196598.jpg

هرچند وقتی میزنه چند ثانیه ای تپش قلب شدید میگیرم، اونجور که یونیت هم با من تکون میخوره!!! و دکتر کمی میره عقب و میگه "رنگ روت پرید!"

***

دلم می خواد یه رودخونه باشم
جاری بشم
توی پهنه ی وسیعی که عاشقشم
و توی سراسر مسیرم
گلهای وحشی سرخ در بیاد...
ذره های عشق من که به جا مونده


نوشته شده در چهارشنبه 92/6/13ساعت 7:7 عصر توسط iran نظرات ( ) |

Design By : Pichak